سلام چطورید؟؟ این داستان کاملا واقعی حالا من طنزش کردم
جاتون خالی دلتون نخواسته باشه نشسته بودیم تو خونه حوصله مون سر رفته بود گفتیم چی کار کنیم چی کار نکنیم یهویه جرقه زد تو ذهنم که پاشو خودکشی کن گور بابای زندگی هیچی دیگه پاشدم زدم تو سر خودم ،رفتم جلو آیینه دیدم صورتم شده عین این معتادا به چه درد می خوره این زندگی ....از این حرفا بعد یه دوستم فهمید می خوام خود کشی کنم اومد گفت نوشین واسه چی خودکشی دختر دیوونه شدی ؟؟؟؟؟ بعد از زیر زبونم کشید بیرون واسه چی می خوام خود کشی کنم حالا شما ندونید بهتره برگشت بهم گفت خاک بر سرت آخه آدم واسه این خود کشی می کنه؟؟
اصن بهم بر خورد پا شدم اومد یه وبلاگ شاد درست کردم ...گفتم زندگی را عشق است...